مهارتهای زندگی
از زنده بودنمان لذت ببریم
مرجان فولادوند
این ستون مجالی چند دقیقهای است. به قدر خواندنش تا به خودمان فکر کنیم. هر بار به بخشی از خودمان و هر بار فنی بیاموزیم که به مهارتهای دیگرمان. به آموزش زبان. رایانه، رانندگی ، خیاطی ، مهندسی یا آشپزیمان معنا بدهد. مهارتهای زندگی یعنی بلد باشیم چطور از زنده بودنمان لذت ببریم؛ یعنی بلد باشیم چطور به آرزوهایمان برسیم؛ چطور دوست داشته باشیم؛ چطور دعوا کنیم. چطور آشتی کنیم. چطور به خودمان نگاه کنیم که از خودمان نترسیم. خجالت نکشیم یا عاشق خودمان شویم.
نگاه اول
معمولا بیشتر ما پشت سر و ظاهر مرتب و آراسته و حتی خندان. مجمع آرزوهای بر باد رفتهایم. احساس خوشحالی نمیکنیم. خوشبخت نیستیم. زندگی میکنیم. چون نمیتوانیم انتخاب دیگری داشته باشیم. این حرفهای تکراری است و حتی لوس به نظر میآید. هر صبح توی ماشین. رادیو ما را با نصیحتهای خوش به حال بودن بیچاره میکند؛ اما حقیقت آن است که این حرفهای دستمالی شده تکراری به طرز وحشت آوری واقعیاند؛ واقعی و انکار ناپذیر.
آنقر پریم از حس نارضایتی و آنقدر به آن عادت کردهایم که دلمان را. که خوش نیست. مثل یک زخم کهنه دردناک با خودمان این طرف و آن طرف میبریم و سعی میکنیم به دردش عادت کنیم. با همدیگر درددل کنیم و میشنویم که «به ظاهر مردم نگاه نکن. دست به دل هر که بزنی خون خون است!» اما مساله این است که فراگیر بودن به معنی بیاهمیت بودن نیست.
اگر همه 6 میلیارد مردم کره ارض بیماری سرطان داشته باشند. چیزی از درد و ترس و رنج یک مرد یا زن بیمار کم نمیشود. شاید به همین دلیل است. که باید هر آدمی با شمشیر خودش بجنگد.
خوشبختی را تجسم کنیم
ما مجمع آرزوهای بر باد رفتهایم. بسیاری از این آرزوها در زمانهای دور گم شدهاند. اما بسیارشان را باد جای دوری نبرده است. شاید هنوز هم بشود دنبالشان رفت و پیدایشان کرد. این کار حتی اگر حاصلی نداشته باشد، دست کم به آدم دلیلی برای بیدار شدن در هر صبح میدهد و این هیچ کم نیست.
بیایید اول صورت مساله را روشن کنیم: من خوشبخت نیستم؛ اما در چه شرایطی احساس خوشبختی خواهم کرد؟
کمی خیال پردازی کنیم: این تمرین خیلی قدیمی است.اما برای بسیاری از ما تازگی دارد: وقتی تنها هستید آرام بنشینید یا دراز بکشید.
سعی کنید خود را مجسم کنید که شرایطی عالی و دلخواه دارید و احساس خوشبختی میکنید. تمام اجزا را ببینید.
تعجب نکنید. کمی سختتر از آن است که فکر میکردید. برای بسیاری از ما حتی تجسم شرایطی که در آن خوشبختیم. سخت است.
اول تصویرها بیربط و پراکندهاند. به هم میریزند عوض میشوند و گنگاند. این طبیعی است؛ زیرا ما همواره عادت کردهایم به «خوشبختی » فکر کنیم؛ به یک «کلمه» به یک معنای کلی. مبهم و غیرقابل لمس تا وقتی خوشبختی مثل یک توده مه بیشکل است. چگونه میشود به آن رسید و آن را در اختیار گرفت؟
آرزوهای ملموس
بعد از چندبار تمرین، خواهید توانست تصویری ثابت، روشن و دارای جزییات کافی را تجسم کنید. آن وقت به طرز عجیبی غافلگیر خواهید شد.
چیزهایی درباره خودتان خواهید دانست که فکرش را هم نمیکردید، اغلب افراد بعد از این تجربه درمییابند آنچه تا امروز آرزویش را داشتهاند و در این تمرین آرا محقق شده فرض کردهاند – چیزی نیست که واقعا میخواستند. چیزی که با داشتنش احساس خوشبختی کنند؛ مثلا فردی که همیشه آرزود داشته استاد دانشگاه باشد. با تجسم این موقعیت و درونی کردش ناگهان می فهمد که کلاسهای دانشگاهی چقدر برایش کسالت آورند.
اولین نتیجه این تمرین آن است که به ما کمک میکند. خواستههای درنی و واقعیما را بشناسیم. نه گرایشهایی را که به واسطه تربیت. خانواده و جامعه با آرزوهایمان اشتباه کردیم.
گاهی اوایل تمرین خود را در مکان یا زمان دیگر میبینیم مثلا به شکل شاهزادهای جوان در کشوری ثروتمند، این مرز رویاپردازی کودکانه با تجسم هدفدار و خلاق است.
با انضباطی سخت، خود را با ویژگیهایتان مثل سن، ظاهر و پیشینیه خانوادگی، در شرایط ایده آل تصور کنید و آنقدر به این کار ادامه دهید تا باور کنید این شرایط میتواند در آیندهای نه آنقدرها دور محقق شود.
این تمرین قدیمی مثل هر چیز نبوغ آمیز دیگری ساده است؛ اما در آن حقیقتی بسیار مهم وجود دارد؛ این که خوشبختی یک کلمه زیبا، مستعمل و بیشکل نیست که فقط میشود در آرزویش آه کشید.
موقعیتی است که میتواند در جهان واقعی تحقق یابد و هر وقت هدفی هست. راه رسیدن به آن هم وجود دارد.
جام جم 21/8/83
اشاره
تاثیر پذیری اکثریت خاموش جامعه از تلویزیون و برنامه های ماهواره ای تلویزیونی بسیاری از اوقات کشورهایی از جهان سوم را با بحران فرهنگی روبرو کرده است.
تلویزیون هر روز بر ما تسلط بیشتری می یابد و ما بایستی نگران آثار مخرب برنامه های تلویزیونی برای کودکان و خانواده های خود باشیم. این حق ماست و می بایستی عکس العمل نشان دهیم. اگر چه تلویزیون فی نفسه مطرود نیست اما برنامه های تلویزیونی در مجموع زیانبار بوده اند. در غرب به نوعی و در شرق به شکلی دیگر خطر برنامه های مخرب و منحط تلویزیونی احساس میشود.
ما بدبختانه فرزندانمان را با تلویزیون تربیت می کنیم وقتی می خواهیم آنان را ساکت کنیم برای آنان تلویزیون روشن می کنیم و یا آنان را به تماشای برناه هایی که خودمان هم نمی دانیم چه هستند دعوت می کنیم . خودمان هم متاسفانه عادت کرده ایم به آنچه پخش می شود فقط خیره شویم و نگاه کنیم . بشر با تولید نیازمند به شناخت دنیای اطراف خود است و انتقال فرهنگ و روحیه مدنی می تواند به صورتی سالم و سازنده انجام گیرد اما به نظر می رسد تلویزیون یک مانع اصلی بر سر راه رسیدن به دنیای بهتر است پس ما بایستی از آثار سوء این جعبه جادویی آگاه شویم و در ارتباط با تلویزیون مسؤولیت خود را بپذیریم .
«تلویزیونی که می تواند دارای اثرات کاملاً مخرب باشد می تواند به صورت ابزار مفیدی نیز در خدمت تعلیم و تربیت درآید تلویزیون می تواند چنین باشد ولی خیلی غیر محتمل است که چنین بشود.»
ساخت برنامه های با ارزش وقت بیشتر و تخصص بالاتری لازم دارد اما افرادی که بتوانند برای مدت زمان پخش برنامه های بد بسازند زیاد هستند و این مسأله را حل می کند.
اما بایستی برنامه هایی ساخته شود که ضمن جذاب بودن دارای کیفیت مطلوبی نیز باشند اگر چه بعضی معتقدند که تلویزیون برای جلب مشتری تلاش می کند نه برای بالا بردن کیفیت. برای پخش برنامه های احترام برانگیز و انتخابی بایستی کارگزاران برنامه های تلویزیون آموزشهایی جهت بالا بردن و درونی کردن تعهد اخلاقی برتر ببینند تا از سطحی نگری که خطری جدی است نجات یابیم.
کودکان قربانیان تلویزیون
نمی توان کودکان را برای زمانی که در مقابل صفحه تلویزیون صرف می کنند سزنش کرد و اینکه آنها تقصیری ندارند که از طریق تلویزیون اطلاعات دگرگونه شده را دریافت می دارند.
جان کندری می گوید: « قرار نیست که تلویزیون از بین برود از سویی خیلی کم احتمال دارد که تلویزیون فضای مناسبی را برای اجتماعی کردن کودکان ایجاد کند.»
در گذشته کودکان ناظر فعالیت بزرگترها بودند و آنچه را خانواده طی یک نسل به آنان آموخته بود الگویی برای نسل آینده می شود اما اکنون باید دریابیم که کودکان از محیط اطراف خود چه چیزهایی را فرا می گیرند؟ عواملی که محیط اطراف آنان را می سازد چه نام دارد؟ و تلویزیون به عنوان یکی از این عوامل چه می کند و چه باید بکند؟
در صفحه 3 کتاب تلویزیون خطری برای دموکراسی زیر عنوان « چرا بچه ها تلویزیون تماشا می کنند؟» آمده است که : انگیزه کودکان از نشستن در پای تلویزیون با خواست بزرگترها فرق دارد. بزرگترها به اقرار خودشان برای سرگرمی به تماشای تلویزیون می پردازند ولی کودکان ضمن اینکه طالب سرگرمی هستند غالباً برای فهمیدن دنیای اطراف به تلویزیون می نگرند. بزرگترها معمولاً اهمیت کمری برای تلویزیون قایل هستند و به آن با یک ساده باوری آگاهانه نگاه می کنند». تبلیغات تلویزیونی روی شخصیت کودکان، باورهای کودکان و اعمال کودکان به شدت مؤثر می افتد. معمولاً کودکان از دو سالگی تماشای فیلمهای کارتونی را شروع و تقریباً در 6 سالگی به تماشای تلویزیون عادت می کنند. یعنی قبل از اینکه به مدرسه بروند با تلویزیون دوست می شوند.
به نظر می رسد تلویزیون به عنوان اعتبار معلم و معلمی پایان بخشیده است یا دارای این چنین قدرتی است زیرا امروزه دانش آموزان در حالی قدم به مدرسه می گذارند که به شدت از تکنیک تلویزیون و اثرات روانی آن متأثر شده اند و در حالی که مکانیسم تصویری و بصری تلویزیون ریشه در اعماق آنان دوانده است با سیستم کتاب و حروف چاپی وارد یک نزاع درونی و روانی می شوند این درگیری قربانیان زیادی را می طلبد. کودکان و دانش آموزان که نمی توانند و یا نمی خواهند از طریق قرائت آموزش ببینند و یا اصولاً توانایی خواندن را ندارند نوآموزانی که قادر به درک تسلسل منطقی حتی یک پاراگراف نیستند و نمی توانند افکار خود را برروی چند جمله مکتوب متمرکز کنند دیگر قادر نیستند بیش از چند دقیقه به بیان شفاهی معلم ویا یک سخنرانی توجه کنند و ارتباط منطقی جملات و مطالب را به خاطر بسپارند و یا حتی فراگیرند.»
کودکان بر خلاف بزرگسالان که با دیگر رسانه ها ارتباط دارند بیشتر با تلویزیون در ارتباط هستند. به عقیده پژوهشگران علت علاقه کودکان به تلویزیون این است که به آنان امکان می دهد تا در ماجراهای پشت پرده زندگی کودکانه خود رسوخ کنند و دنیا و مردم را بهتر بشناسند.» وقتی کودکان ما به دنیا می آیند باید کار دشواری را انجام دهند و آن انطباق پذیری به شکل صحیح روشن می شود و برآنان است که کودکان را برای وظایف آینده آماده کنند اما وقتی دیگر کسی به کودکان کمک نمی کند که دنیا را بشناسد آنان دست به دامان تلویزیون می شوند . در حال حاضر پدران و مادران وقت اینکه دنیای وسیع اطراف را به کودک بیاموزند از دست داده اند و از سویی تلویزیونی برای کودکان دست یافتنی ترین دریچه به دنیای افراد بالغ است. پس تلویزیون به کودک یک تصویر یا خیال دگرگونه ارائه میدهد زیرا در تلویزیون بیننده بیشتر از آنچه می بیند تأثیر می پذیرد و این نگرانی در مورد کودکان که بزرگ می شوند وجود دارد. از خودمان باید بپرسیم برنامه های تلویزیونی بر روی رفتار کودکان چه تأثیراتی می گذارد؟
برنامه های خشن نه تنها در کوتاه مدت تأثیرات منفی بر کودکان می گذارد بلکه بر اعتقادات و ارزشهای آنان مؤثر واقع می شود. قدرت نمایی های ستاره ها و قهرمانان خیالی فیلمها به کودکان چه می آموزد؟ بدون شک به آنان تلقین می کند که هر کس قدرت بیشتری دارد حق با اوست و او هست که به هدف می رسد و با زور است که می توان هر چیزی و هر خواسته ای را به دست آورد. با همه اینها به نظر می رسد همه آنچه در دنیای جهان سومی رخ می دهد نتیجه رسانه هاست و متاسفانه سیاستگذاران و برنامه سازان شناخت بیشتری از نیازها ، علاقه مندیها به نظرات و عکس العملهای مخاطبان و ماهیت خود رسانه داشته باشند. می توانند مسؤولانه تر برنامه ریزی کنند.»
رسانه ها به جای تأثیر گذاری مثبت بر مردم و بخصوص کودکان می توانند کارکرد و پیامدهای منفی داشته باشند. تلویزیون بخصوص به کسانی که شناخت کافی از تلویزیون و برنامه های آن ندارند رحم نخواهد کرد گسترش خشونت و هیجان و همچنین سطحی نگری کسانی را که منتقدانه و آگاهانه به تلویزیون و برنامه های آن توجهی نمی کنند قربانی خواهد کرد و آنان را در معرض آسیبهای جدی اجتماعی قرار خواهد داد . به همین علت گروه عمده ای که پایمال می شوند کودکان امروز ما هستند.
با توجه به اینکه اکنون تلویزیون ، قصه گو ، نصیحت گر، معلم و پدر و مادر ملی بچه ها شده است. والدین بایستی به کودکان بگویند و آنان را توجیه کنند که تلویزیون منبعی قابل اطمینان برای شناخت دنیای خارج نیست و برای اینکه بچه ها کمتر تلویزیون ببینند باید تفریحات دیگری مهیا شود.
پدران ، مادران و مدرسه تا حد امکان باید به کودکان کمک کنند و درصدد کاهش تأثیرات سؤ تلویزیون در زندگی کودکان و نوجوانان برآیند. اما متأسفانه بسیاری از والدین از جنبه های منفی تلویزیون آگاهی ندارند یا به آن اعتقادی ندارند و اکنون به نظر می رسد که کنترل والدین بر فرزندان بیشتر بر روی مدت زمان تماشای تلویزیون است و آنان به نوع برنامه های تلویزیونی حساسیت چندانی ندارند.» کودکان به چشمان خود اعتماد می کنند پس آنچه از تلویزیون می بینند قابل اعتماد است اما مدرسه باید به کارگیری تلویزیون را به بچه ها بیاموزد از بچه ها بخواهد که برنامه های تلویزیون را به بحث بکشانند و نقد کنند و در نهایت باید کودکان بیاموزند که با دید انتقاد آمیز به تلویزیون و اطلاعات آن بیندیشند ولی متأسفانه بچه ها هر چه بخواهند نگاه می کنند بدون آنکه تأثیرات آن را بدانند و با این بمباران مشکلاتی مخرب برای کودکان خانواده ها و جامعه ایجاد می شود.
تلویزیون با افراط در توسل به داستانهای افسانه ای با پرداختن افراطی به ستاره شدنها و با قلب کردن و واژگونه نشان دادن گفت و گوهای مردمی در درون جامعه سطحی نگری تحمیل می شود امروزه تلویزیون به یک قدرت غیر قابل کنترل بدل شده است پس با همین تعریف همواره یک زبان بسیار جدی از ناحیه تلویزیون بر مردم یا شاگردان نابالغ در راه بوده و هست متأسفانه تلویزیون زمانی را از ما می گیرد که نیاز داریم در آن فرصت به شناخت دنیا و پیدا کردن جای خودمان از آن بهره گیریم. من پیشنهاد می کنم اگر می خواهید استراحت کنید و اگر می خواهید زندگی کنید یک شب تلویزیون راخاموش کنید وگرنه تلویزیون هم وقت شما را صرف می کند و هم محتوی خود را بر شما تحمیل می نماید.
نقد بازی تیم ملی فوتبال ایران امروز اغلب گفت و گوهای محافل عمومی و مردمی در سیستان و بلوچستان را به خود اختصاص داد
بازی تیم ملی فوتبال ایران در برابر مکزیک که عمدتا با انتقاد همراه است، امروز درصدر صحبتهای مجالس و محافل مردمی و به ویژه جوانان در این استان قرار دارد.
بازی ضعیف،استفاده از بازیکنان مسن ، غیر کارآمد و مصدوم ،عدم تعویض بجا و دروازه بانی ضعیف و دیگر موارد مشابه عمده ایرادهای تندی است که مردم و پیگیران فوتبال درسیستان و بلوچستان عنوان میکنند.
باخت سنگین تیم ایران که دررقابتهای گروه Dجام جهانی درمقابل مکزیک منجر به ایجاد نوعی شوک روحی و روانی در بین مردم شده امروز نیز در بین مردم سیستان وبلوچستان باچهرههای غمگین مشهود بود.
یک دانشجوی زاهدانی علاقه مند به فوتبال دیشب در گفت وگو با ایرنا گفت":سرمربی تیم ملی ایران باید به جوانان فرصت بازی میداد تا تیم ملی در نیمه دوم دچار افت شدید قوای جسمانی نمیشد.
"جلال آرمانفر"با اشاره به بالا بودن سن بعضی از بازیکنان تیم ملی ایران و روند کند تیم مخصوصا در خط حمله خاطر نشان کرد:علی دایی برای فوتبال ایران زحمت زیادی کشیده و همراه این تیم به افتخارات زیادی دست یافته اما یک بازیکن زمانی محبوب میماند که در اوج بازی خود از فوتبال کناره گیری کند.
وی افزود: بازیکنان پا به سن گذاشته باید "پله" بازیکن خط حمله تیم ملی برزیل که در سن ۲۹سالگی در اوج فوتبال خود از جام جهانی خداحافظی کرد را سرلوحه خود قرار دهند.
"مریم ملاشاهی" یکی دیگر از شهروندان زاهدان که همراه خانواده خود در پارک شادیها زاهدان به تماشای بازی تیم ملی مشغول بود علت شکست تیم ملی ایران را سن زیاد علی دایی و اشتباهات فردی و همیشگی میرزاپور را از علل شکست تیم ایران مقابل مکزیک دانست.
یک جوان دیگر زاهدانی که خود را آماده برگزاری جشن پیروزی تیم ملی کرده بود در این خصوص گفت: یک زمانی وظیفه حراست از دروازه تیم ملی بر عهده عقاب آسیا بود ولی امروزه دروازهبان اول تیم ملی نمیتواند یک شوت سالم بزند.
"مظفر جدیدالاسلام"افزود:نیمه دوم نیمه مربیان است برانکو در این نیمه با تعویضهای اشتباه تیم ملی را به سمت شکست هدایت کرد.
همچنین یک کارشناس و مربی کهنه کار فوتبال در سیستان و بلوچستان گفت:تیم ملی تا دقیقه ۶۵در فوتبالی نزدیک مقابل مکزیک بازیکنان و مربی تیم را تحت فشار روانی زیاد قرار داده بود ولی با آن اشتباه فردی بازیکنان جریان بازی به کلی تغییر یافت.
"محمد حسین لاری" با اشاره به بروز اشتباهات فردی در میدان جهانی افزود:
بازیکنان تحت فشار روانی زیادی قرار داشتند و حسین کعبی در آن صحنه نباید توپ را به میرزاپور پاس میداد.
وی تجربه زیاد میرزاپور را در میادین بینالمللی را از علت استفاده این دروازه بان در ترکیب تیم ملی دانست و خاطر نشان کرد:میرزاپور گذشته هم چندین بار دچار چنین اشتباهاتی شده بود ولی میدان جام جهانی دیگر جای اشتباه نیست.
این کارشناس فوتبال با اشاره به علت افت تیم ملی در نیمه دوم ادامه گفت: بازیکنان تیم ملی در نیمه دوم به خاطر فشار زیاد بازی از لحاظ بدنی و روانی دچار افت شدید شدند که در جریان بازی بسیار مشهود بود.
وی گفت:سرمربی تیم ملی در دو بازی آینده تیم ملی باید از بازیکنان جوان استفاده کند تا خط حمله تیم تحرک زیاد تری نسبت به این بازی داشته باشند .
وی افزود:در سیستم بازی چهار،دو ،سه و یک که سرمربی ایران تیم را برابر مکزیک قرار داد نیاز به حضور یک بازیکن جوان و سریع در خط حمله ایران بود و آرش برهانی باید از ابتدا نیمه دوم به بازی گرفته میشد.
لاری با اشاره به بازی دو تیم پرتغال و آنگولا دو حریف بعدی ما گفت:قدرت دو تیم برابر بود و پرتغال در دقیقه ، ۴بازی بر اثر اشتباه بازیکن حریف به گل رسید و تیم ما برابر این تیمها بازی سخت تری را در پیش دارد.
وی جلوگیری از نفوذ پیستونهای سرعتی پرتغال را در بازی آینده عامل مهمی در موفقیت ایران دانست و گفت:در این بازی مدافعان ما، کار بسیار سختی را در پیش رو دارند.
یک نیمه شجاعت و یک نیمه... | ||
بازی اول برابر مکزیک را باختیم اما این باخت یک باخت غرورآفرین است؟شاید بازی در نیمه اول برایمان سرشار از غرور باشد، یک فوتبال با شهامت و دلیری، یک فوتبال با ویژگی فوتبال فارسی، همان فوتبال خودجوشی که بارها شاهد آن در نیمه اول بازی ایران و آلمان در تهران و یا در بازیهای ایران و آمریکا و ایران و یوگسلاوی در فرانسه یا ایران واسترالیا در ملبورن دیدیم را شاهد بودیم. تیم ما بسیار خوب در نیمه اول توپ را به گردش در میآورد و شجاعانه بازی میکرد و علیرغم این که برخلاف روند بازی گلی را دریافت کرد اما روحیه خود را نباخت و خیلی زود و راحت گل را جبران کرد و شاید اگر شانس داشت گل یحییگلمحمدی میتوانست گل دوم ما در نیمه اول بعد از گل هاشمیان باشد اما نکتهای که تیم ما در نیمه اول به ظاهر به نمایش میگذاشت عدم توجه به برتریهای مکزیک وشناخت از این تیم بود زیرا در بازی تیم ملی مکزیک برابر فرانسه و هلند دیدیدم که سانترهای از اطراف محوطه جریمه برای مکزیکیها غنیمتی است اما تیم ما به راحتی با انجام خطاهای بیمورد بارها فرصت خطرسازی را به مکزیکیها داد که یکی از آنها منجر به گل مکزیکیها شد. از دیگر اتفاقهای عجیب برای فوتبال ما این بود که مردان کلیدی مکزیک به راحتی و آزادانه در نیمه اول جولان میدادند، بورگتی خیلی راحت با ضربه سر به عمر براوو پاس داد و خیلی راحت گل خوردیم. به راستی آن آنالیزور شش ماهه برانکو در مورد ضربههای سر بورگتی چیزی نگفته بودند؟ آیا در مورد زهردار بودن عمر براوو توصیهای نداشتند؟ به هر حال نیمه اول بسیار خوب بودیم اما در نیمه مربیان تیم ما متوجه تفاوت مربیگری شد. باید بپرسیم دستور دفاع مطلق به چه علت به بازیکنان تیم ما داده شده بود؟ تیم ما به واقع در نیمه دوم هیچ طرح و برنامهای نداشت و کماکان باز هم فرصت سانتر کردن بر روی ضربههای ایستگاهی را به مکزیک میداد. دروازهبان همان اشتباهی را کرد که بارها انجام داده بود، یک بازیکن 1/63 سانتیمتری به نام زینها با ضربه سر به تیم ما گل زد تا بدانیم داشتن مدافع قد بلند نشان استحکام در فضای آسمان خط هیجده قدم نیست که تیم ما شجاعت و آمادگی بدنی خود را هر دقیقه از نیمه دوم دست داد تا به آنچه از قبل هم پیشبینی میشد، یعنی شکست برابر مکزیک دست یابد تیم ما باز هم به علت عدم فاکتور شجاعت خیلی سخت تعویض کرد و این تعویضها هم خیلی بیثمر بود. به راستی چرا تیم ملی ما در نیمه دوم جرا‡ت تعویض بازیکنان کم فروغش را نداشت؟ به چه علت از جوانان با انگیزهای چون شجاعی به جای کریمی استفاده نشد؟ بازیکنانی مثل کاظمیان، خطیبی و عنایتی تنها به دلیل عدم شجاعت بر روی نیمکت میخکوب شدند تا آقای گل جهان! رکوردشکنی کند. به هر حال بازی اول را در حالی باختیم که مکزیک یکی از بدترین بازیهای چند ساله اخیر خود مخصوصاً در نیمه اول را به معرض نمایش گذاشت و سخن آخر، کاش کمی شجاعتر بودیم چون بسیار شنیدهایم ترسوها تنها یک بار نمیمیرند! "پرویز مظلومی": میتوانستیم مکزیک را شکست دهیم تهران، خبرگزاری جمهوری اسلامی ۸۵/۰۳/۲۱
داخلی. ورزشی. فوتبال. جام جهانی "پرویز مظلومی" یکشنبهشب پس از پایان دیدار تیمهای ملی ایران و مکزیک که با نتیجه ۳بر یک به سود تیم مکزیک به پایان رسید در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: تیم ایران در نیمه اول بازی بسیار خوبی انجام داد و حتی میتوانست در همان نیمه با پیروزی به رختکن برود. وی گفت: اگر همان روش بازی نیمه اول ادامه پیاده میکرد، ما میتوانستیم مکزیک را شکست دهیم. چرا که این تیم به هیچ وجه در حد و اندازه یک تیم درجه اول جهان نبود. این کارشناس فوتبال در خصوص دلایل شکست تیم ایران مقابل مکزیک گفت: مکزیکیها از این فرصت استفاده کردند و آنقدر به تیم ایران فشار آوردند که بازیکنان ما را مجبور به اشتباه کردند. آنها از همین اشتباهات کوچک نیز استفاده کرده و با به ثمر رساندن یک گل، شیرازه تیم ایران را بر هم زدند. وی ادامه داد: به هر حال این دیدار تمام شده و باید روحیه تخریب شده بازیکنان ایران را برای دو بازی آینده ترمیم کنیم. مظلومی گفت: نقد عملکردها باید برای زمان بازگشت تیم ملی به ایران گذاشته شود و در این فرصت باقی مانده تا زمان دیدار با پرتغال به بازسازی روحیه تخریب شده بازیکنان پرداخت. وی گفت: امیدوارم کادر فنی و بازیکنان تیم ملی با درس گرفتن از اشتباهات این دیدار، بازی قابل قبول تری در دو دیدار باقی مانده خود در مسابقات جام جهانی ۲۰۰۶آلمان داشته باشند. |